هفته نامه «نماینده» / شاید باور آن سخت به نظر برسد ولی در سالهای میانۀ دهۀ ۴۰ شمسی، زمانی که شاه با سرکوب قیام ۱۵خرداد دیگر یکهتازی میکرد و به فکر رسیدن به دروازههای تمدن بزرگ بود؛ مستشاران آمریکایی که برای کمک به نیروهای نظامی ایران در پایگاهها جا خوش کرده بودند هر آنچه میخواستند انجام میدادند و به کسی نیز پاسخگو نبودند، مطالعۀ خاطرات شخصیتهای اثرگذار دورۀ پهلوی در این رابطه، راهگشا بهنظر میرسد.
سپهبد «آذربرزین» جانشین و معاون عملیاتی و فرماندهی نیروی هوایی رژیم پهلوی در خاطرات خود که با عنوان «فرماندهی و نافرمانی» منتشر شده است، میگوید: «بهتدریج که جلو رفتیم، شاید از سال ۱۳۴۲ بود که ایران شروع کرد به خرید وسایل با بودجۀ خودش، یعنی کمکهای نظامی بهتدریج قطع شد. بعضی از مستشارهایی که در این مرحله میآمدند، از نقطه نظر [کیفیت] و آگاهی بهتخصصشان، زیاد جلوتر از شاگردان و متخصصان خودمان که از خارج آمده بودند، نبودند. اینها اینجا زندگی خیلی راحتی هم داشتند... ولی بعد از ۳، ۴ سال که گذشت، این گروه یواش یواش از کار تخصصی و از صورت مستشاری خارج شدند.»
مستشارها در ایران با یک گروه خاصی تماس داشتند. این گروه خاص، گروه افسرانی بود که ضعفهایی در کارشان داشتند، بنابراین خودشان را به آمریکاییها میچسباندند. اینها گروه را به دو قسمت کردند، یک قسمت میگفتند که بهاصطلاح ضدآمریکایی هستند و یک عده را هم میگفتند که اینها موافق آمریکا هستند. این گروه ضعیف فقط با اینها [گروه موافق آمریکا] رفتوآمد میکردند، گروه بعد بهتدریج رفت جزو لیست سیاه، یعنی مستشار جدیدی که میآمد، به او توصیه میشد با کدام یک از پرسنل تماس بگیرد و با کدام یک تماس نگیرد. لیست سیاه و سفید درست کرده بودند. حالا اگر این لیست سفید و سیاه فقط برای خودشان بود اشکال نداشت ولی بعد در انتخاب فرماندهها دخالت کردند. هرکسی در لیست سیاه بود، نمیآمد جلو. در لیست سیاه میماند. ازاینرو افسرانی که مثلاً با کجرویها مبارزه میکردند، همه در لیست سیاه قرار داشتند و خب دیدیم که آخر سر هم یواش یواش دخالت آنقدر شدید شده بود که سماجت میکردند که این باید سر این کار برود و آن باید سر آن کار.
[سیکورد (رئیس مستشاری آمریکا)] قرارداد موشک هاگ را آورد دفتر من. ربیعی هم نبود. گفت: «این قرارداد باید امضا بشود. گفت اگر امضا نشود، ۵۰ درصد میآید روی قیمت. گفت کمپانی گفته اگر امروز این را امضا نکنید، ۵۰ درصد میرود روی قیمت. گفتم صددرصد هم برود روی قیمت، مادامی که مطالعه نشود، امضایش نمیکنیم. نه من امضا میکنم و نه هیچکس دیگر. برگشت گفت که اگر امضا نمیکنی، من بروم آن اتاق امضا بگیرم. خیلی وقیح بود این افسر»
نظر شما